باخیش
شنبه 11 شهریور 1391
بؤلوم | یازار : ماكولو هاراي

سارای شیر دختر ترك آذربایجانی

شرف ؛ پاكدامنی و آزادگی مهمترین عناصر شخصیتی یك دختر ترك آزربایجانی را تشكیل میدهند.این پاكدامنی و آزادگی نمودهای بسیار زیبایی در فولكلور و فرهنگ آذربایجان داشته است.یكی از اوجهای بروز شرافت را میتوان داستان سارای نامید.احتمالا بسیاری از ما فیلم سارای را دیده ایم و یاحداقل از مضمون آن خبر داریم. من هم اینجا به طور بسیار خلاصه اشاره ای به این داستان میكنم شاید هم انگیزه ای برای دوستان شد تا رفته و فیلمش را گرفته و لذت ببرند.

قضیه از اینجا شروع میشود كه در كنار رودخانه ی آرپا چایی كه در آذربایجان جاریست و این رود از شعبه های قیزیل اؤزن میباشد در یكی از دهات دختری ساری تللی(گیسو طلا) و آلا گؤز(چشم شهلا) به دنیا می آید.پدر و مادرش نام این دختر را سارای كه در تركی آزری تحلیل یافته ساری آی(ماه زرد) میباشد میگذارند.سارایِ داستان در طبیعت آذربایجان پرورش می یابد و دختری ماه رو میشود.بزرگان ده سارای را به پسری به نام خان چوبان نامزد میكنند. روزی چشم خان ده به سارا میافتد. خان ، پدر سارای را فرا میخواند و ازاو میخواهد ك سارای را به عقد او در آورد.پدر سارای كه مرد ریش سفیدی بود و به خان چوبان قول مردانه داده بود و مصداق آتاسؤزی(ضرب المثل) آذربایجانی:(كیشی توپوردوغون یالاماز) پیشنهاد خان ده را رد میكند.خلاصه از خان اصرار و از پدر انكار.

و در این موقع است كه خان متوسل به زور شده و او را مورد ضرب و شتم قرارداده و سارای را تحدید میكند كه در صورت سربازدن از خواسته ئ خان دیگر پدر خود را نخواهد دید چون او پدرش را خواهد كشت.سارای كه به جز پدر كسی را نداشت و نمیتوانست رنج و عذابش را ببیند بر خلاف علاقه ئ وافرش به خان چوبان و قولی كه به او داده بود تن به خواسته ئ خان ظالم داد.

و روزی كه سارای گفت كه آماده ازدواج با خان میباشدهمه از این تصمیم او متحیر شدند ولی او چاره ای جز این نداشت چون او شیر دختر ترك آذری بود و پاكدامن.

وسارای به دنبال خان راهی شد اما در راه تنش را به آب جاری آرپا چای سپرد و خود را جاودانه ساخت.

یكی از اشعار فولكولور و معروف آذربایجانی (آپاردی سئللر سارانی) است كه در آخر فیلم سارای نیز پخش شد.من هم اینجا این شعر معروف و شاهكار ملی را همراه ترجمه اش مینویسم:

آپاردی سئللر سارانی

گئدین دئیین خان چوبانا
گلمه‌سین بوایل موغانا
گلسه باتارناحق قانا
آپاردی سئللر سارانی
بیر آلا گؤزلو بالانی
آرپا چایی درین اولماز
آخار سویو سرین اولماز
سارا كیمی گلین اولماز
آپاردی سئللر سارانی
بیر آلا گؤزلو بالانی
آرپا چایی آشدی داشدی
سئل سارانی قاپدی قاچدی
هر گؤره‌نین گؤزو یاشدی
آپاردی سئللر سارانی
بیر آلا گؤزلو بالانی
قالی گتیر اوتاق دوشه
سارا یئری قالدی بوشا
چوبان الین چیخدی بوشا
آپاردی سئللر سارانی
بیر آلا گؤزلو بالانی

ترجمه فارسی:

سیلها سارا را بردند.
بروید و به خان چوبان بگویید
كه امسال به موغان نیاید
اگر بیاید به خون ناحق فرو میرود
سیلها سارا را بردند
یك فرزند چشم شهلا را.
رودخانه ی آرپا عمیق نیست
آب روانش سرد نیست
عروسی مانند سارا وجود ندارد
سیلها سارا را بردند
یك فرزند چشم شهلا را.
آرپا چای گذشت و طغیان كرد
سیل سارا را قاپید و فرار كرد
چشم هر بیننده ای اشكالود است
قالی بیاور ودر اتاق پهن كن.
جای سارا خالی شد
دست چوپان به نیستی رسید و خالی شد
سیلها سارا را بردند
یك فرزند چشم شهلا را